پایان ماه صفر
ماه صفر بالاخره تموم شد و بسلامتی ماه ربیع الاول اومد. روزهامون خدا رو شکر با شادی و خوشی سپری می شه. نی نی ن عمو بالاخره دنیا اومد. آقا محمد گل ولی سینه مامانش رو نمی گیره و دو سه روز اول رو من بهش شیر دادم. حالا همه صداشون دراومده که تو به محمد شیر دادی که در آینده حسنا و محمد با هم ازدواج نکنند. حالا انگار حسنا بدون شوهر مونده. نمی دونن که من اصلا به ازدواج فامیلی علاقه ندارم. خودم چه خیری ازشون دیدم که حالا حسنا رو بدم به پسر عموش. وقتی داشتم به محمد کوچولو شیر می دادم حسنا دائم جیغ می زد و می خواست خودش رو بندازه توی بغل من. قربونش برم که حس حسادتش گل کرده. حسنا خانم عاشق تبلیغ تلویزیونه. بخصوص تبلیغ بالا بالا و شعذ نقاشی ...